دسته: اشعار
-
سرباز بی سر
یک طرف گردان و لشگر یک طرف سرباز بی سر یک طرف محراب و منبر یک طرف مسکین بی فر یک طرف ماهی و صیاد یک طرف طعمه سر دار یک طرف قاضی و شاکی یک طرف محکوم محجور در عجب ماند سردار ازل تا کجا این بی کلاهی ها به سر
-
گنه کار راست گو
چه کردند با گنه کاری که میگفت راست بدارش زدند و بریدند سرش راست راست نشستند و گفتند که او کافر است و یا عاشقی بی بر و پیکر است به خاکش کشیدند و از روی حسد گَزیدند و خوردند اش از روی قصد به امیال او قفل و مانع زدند به افکار او مُهر…